سامانیان (از ۲۸۷تا ۳۸۹ ه.ق. / ۸۷۴ - ۱۰۰۴ م) یکی از دودمانهای فارسیزبان در غرب آسیا بودند. سامانیان نزدیک صد سال (از ۲۸۷ تا ۳۸۹ ه.ق.) در قسمتی از ایران کنونی و بخش عمدهای از افغانستان و آسیای میانه فرمانروایی کردند.
قلمرو این حکومت ، تقریباً تمام حوزه انتشار زبان فارسی را در بر میگرفت.
البته به استثنای آنچه در آن مدت در تصرف آل بویه ، آل زیار و برخی سلالههای حاکم در نواحی غربی سواحل خزر و در آذربایجان و حدود اران (آنچه امروز جمهوری آذربایجان خوانده میشود) واقع بود . این قلمرو وسیع ، در ایران کنونی شامل خراسان ، سیستان ، کرمان ، در بعضی اوقات نواحی گرگان ، طبرستان (مازندران) ، ری ، قزوین و زنجان نیز میشد.
ظهور نشانههای انحطاط در دولت سامانیان ، با غلبه غلامان ترک برکارها و سلطه آنان بر مناصب نظامی در درگاه ایشان آغاز شد . شورشهایی که در دربار بخارا به وجود آمد و تا حدی ناشی از برخورد بین اهل سپاه و اهل دیوان بود ، این انحطاط را تسریع کرد . انقلابات خراسان که از ناسازگاری امرای ترک با یکدیگر و با سیاست تمرکز دیوان بخارا و امیر سامانی نشاًت میگرفت ، خراسان را به تدریج از سلطه سامانیان خارج کرد و ماوراء النهر را نیز دچار تزلزل ساخت.
سرانجام ، ماوراء النهر هم با تحریکات مدعیان ، مورد تجاوز ایلک خانیان ترک واقع شد . در طی حوادث ، قلمرو سامانیان بین ایلک خانیان و غزنویان تقسیم شد . رفتار آنان با علماء ، به خصوص مبنی بر رعایت حرمت وتحکیم بود . همچنین از بعضی امیران این خاندان نیز اشعار فارسی به جای ماندهاست . گشتاسپنامه دقیقی در عهد دولت ایشان در خراسان به رشته نظم کشیده شد. و فردوسی طوسی بعدها بر اساس گشتاسپنامه دقیقی ، شاهنامه خود به پایان برد .
سامانیان که منسوب به سامان خداه، دهقانی زرتشتی از نواحی بلخ و بهقولی سمرقند و مالک قریه سامان در آن نواحی بودند، از زمان خلافت مأمون در خراسان، یعنی اندک مدتی پیش از روی کار آمدن طاهریان، در بخشی از فرارود حکومتهای مستقل کوچکی را که به حکم خلیفه به آنها واگذار شده بود، به عهده داشتند. و نسب خود را - به دنبال به دست گرفتن قدرت - به بهرام چوبینه، سردار معروف روزگار ساسانیان میرساندند.
مؤسس این سلسله، نصر اول و عدهای از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله به شمار میرفت.
در دوره ایران سامانی، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در امور دیوانی زبان عربی را به کار میبردند و آن را شعار وحدت خلافت میشمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعرانی ایرانی همچون رودکی و دقیقی از نخستین کسانی باشند که با گونهای از زبان ملی خود که از تکمیل و تلفیق لهجههای محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دبار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نو روایی پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای ماندهاست.(
امرای سامانی عبارت بودند از :
- اسماعیل بن احمد، معروف به امیر ماضی (۲۹۵ – ۲۷۹ ه.ق.)
- احمد بن اسماعیل، معروف به امیر شهید (۳۰۱ – ۲۵۹ ه.ق.)
- نصر بن احمد، معروف به امیر سعید (۳۳۱ – ۳۰۱ ه.ق.)
- نوح بن نصر، معروف به امیر حمید (۳۴۳ – ۳۳۱ ه.ق.)
- عبدالملک بن نوح، معروف به امیر رشید (۳۵۰ – ۳۴۳ ه.ق.)
- منصور بن نوح، معروف به امیر سدید (۳۶۵ – ۳۵۰ ه.ق.)
- نوح بن منصور، معروف به امیر رضی (۳۸۷ – ۳۶۵ ه.ق.)
- منصور بن نوح (دوم) (۳۸۹ – ۳۸۷ ه.ق.)
- عبدالملک بن نوح (دوم) (۳۸۹ – ۳۸۹ ه.ق.)